کد مطلب:99136 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:302

دوره ی تجویز











قرن دوم هجری برای اهل سنت زمان تجویز كتابت است، گرچه در آغاز و ابتدای آن اختلاف است (چنانكه در صفحات قبل بدان اشاره شد) لیك این مطلب قطعی است كه در این مرحله ممنوعیت برداشته شد. در مورد علل تجویز و

[صفحه 130]

رفع محدودیت، عمر بن عبدالعزیز در نامه اش به ابوبكر بن حزم فرماندار مدینه چنین نگاشت:

انظر ما كان من حدیث رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم او سنه ماضیه او حدیث عمر فاكتبه فانی خفت دروس العلم و ذهاب اهله.[1].

وی طی نامه ای از علمای بلاد هم خواست كه احادیث پیامبر را جمع آوری كنند:

انظروا الی حدیث رسول الله فاجمعوه (فاكتبوه) فانی خفت دروس العلم و ذهاب اهله.[2].

بیشترین نقش را در رونق دادن به كتابت، پس از عمر بن عبدالعزیز، محمد بن شهاب الزهری (م 124 ق) ایفا كرد. او احادیث مدینه را گردآوری و برای عمر بن عبدالعزیز ارسال نمود و عمر آنها را به صورت دفترهایی به شهرها فرستاد.[3]. و بدین جهت او اولین جمع كننده حدیث شناخته شده است.[4].

در این مرحله، حدیث با اقوال صحابه و فتاوای تابعین ممزوج بود.[5].

در این مرحله شخصیت های بسیاری به نوشتن حدیث رو كردند كه می توان به برخی اشاره كرد: ابوزبیر (م 126 ق)، ابوعدی (م 131 ق)، اسامه بن مالك، زید بن ابی انیسه (م 125 ق)، ایوب بن ابی تمیمه (م 131 ق)، ابی برده (م 146 ق)، حمید بن ابی حمید (م 143 ق)، عبیدالله بن عمر (م 147 ق).[6].

و در كتب تاریخ از 18 تن نام برده شده[7]. كه صاحب تصنیف بودند و یكی از آنان

[صفحه 131]

امام مالك بن انس (م 179 ق) است كه «الموطا» را تالیف نمود. این مقطع زمینه ساز دوران شكوفایی تدوین در قرن سوم و چهارم شد، یعنی آثار روانی و فرهنگی منع كتابت كه حدود یك قرن بر جامعه اسلامی مستولی بود، زدوده شد و كتابت و تدوین امری قابل پذیرش و قبول برای علمای اسلامی شد.

تنها اثر به جای مانده از این دوره «الموطا» می باشد. محتوای این كتاب مجموعه ای از احادیث فقهی و اخلاقی است كه در 61 كتاب تنظیم گشته.

این كتاب بارها تحقیق و به طبع رسیده[8]. و همچنین دارای شروح بسیار است.[9]. درباره ی آن كتبی تحریر شد چون:«الموطا قیمته العلمیه و روایاته» نوشته محمد حسن بن علی المالكی، 504 ص،«الموطا و منهج الامام مالك الفقهی فیه»، تالیف سلیمان الصادق البیره.،«الموطات للامام المالك»، اثر نذیر حمدان و «یحیی بن یحیی اللیثی و روایته الموطا»، نوشته محمد شرحبیلی.[10].


صفحه 130، 131.








    1. الطبقات الكبری، ج 2، ص 387، سنن الدارمی، ج 1، ص 126، البخاری به شرح ابن حجر، ج 1، ص 194.
    2. فتح الباری، ج 1، ص 204، سنن الدارمی، 120، ص 104.
    3. بحوث فی تاریخ السنه المشرقه، ص 235.
    4. الامام الزهری و اثره فی السنه، ص 295.
    5. همان، ص 293.
    6. بحوث فی تاریخ السنه المشرقه، ص 233-232.
    7. همان، ص 236-235.
    8. دلیل مولفات الحدیث الشریف المطبوعه، ص 539-537.
    9. همان، ص 536-532، علم الحدیث، ص 46.
    10. همان، ص 540-539.